پیامبر اسلام صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِ فرمودند:
۞ هر که در گفتارش صلوات بر من و علی بن أبی طالب علیهما السلام باشد وارد بهشت می‌شود. ۞
Saturday, 27 April , 2024
امروز : شنبه, ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 19 شوال 1445
شناسه خبر : 6594
  پرینتخانه » اجتماعی, اخبار جدید, اخبار ویژه, اقتصاد کرمانشاه, اقتصادی, پیشنهاد سردبیر, سایر اخبار, فرهنگی و ادبی, گزارش, یادداشت تاریخ انتشار : ۱۰ شهریور ۱۳۹۸ - ۲:۱۷ |
در تور خبری بازار سنتی کرمانشاه مطرح شد/ سکانس اول؛

"سرای توکلی" و "منزل صارم الدوله" را دریابید/ فیض آباد کرمانشاه خاستگاه گردشگری

پتانسیل بسیار و سرنوشت مغفول "سرای توکلی" و "صارم الدوله" در کرمانشاه هر گردشگری را متاثر می کند و از خود می پرسد در ذهن متولیان فرهنگی و بناهای تاریخی فیض آباد چه می گذرد؟!

به گزارش پایگاه خبری شهر روشن از کرمانشاه، تور خبری و عکاسی بازار سنتی کرمانشاه با همکاری خانه مطبوعات و انجمن راهنمایان گردشگری استان شامگاه یکشنبه باهدف آشنایی با پتانسیل های جذب گردشگری و رونق تولید در کرمانشاه برگزار شد.
براساس این گزارش، تور خبری و عکاسی ناگفته های بازار سنتی کرمانشاه حرف های زیادی برای گفتن داشت که سعی دارم این بازدید یک روزه و چند ساعته را به صورت سکانس به سکانس و با ترتیب داستان های جالب این آثار باستانی مغفول، به نمایش و منصه ظهور در بیاورم، چراکه معتقدیم اصحاب رسانه چشمان بینا و زبان گویای جامعه هستند، امیدواریم که با همت راسخ و عنایت خداوند متعال از این طریق تلنگلری در خور توجه به مسوولان مربوطه زده باشیم.

سکانس اول: از ابتدای تکیه بیگلربیگی به سمت فیض آباد در کرمانشاه
صبح امروز در یکی از جلسات اداری و از طریق یکی از همکاران متوجه فراخوان تور خبری و عکاسی بازار سنتی کرمانشاه شدم و تا فرا رسیدن ساعت مقرر آن یعنی ۱۷ عصر لحظه شماری می کردم، چراکه قبلا هم یک بار به تنهایی برای تهیه گزارش به این مکان تاریخی و البته راسته بازار آهنگرها و پروژه نخ نمای “قره سو” پا به میدان کارزار گذاشته بودم و مشکلاتی که در آنجا دیدم از زمان ریاست سابق سازمان میراث فرهنگی تا ریاست جدید و بی تجربه بخش گردشگری کنونی به قوت خود باقی مانده است و اکنون این همکاران و قلم فرسایی آنان است که بتوانند کاری کنند کارستان، شاید صدای مظلومیت این آثار تاریخی و باستانی (در حال نابودی) شنیده شود.

فقط یک ساعت و یا کمتر وقت داشتم تا بعد از استراحتی کوتاه در منزل به محل تور خبری برسم، از فرصت باقی مانده به خاطر این تصمیم ستودنی از برگزاری این تور خبری استقبال کردم و مشغول صحبت با رییس محترم خانه مطبوعات شدم، همچنین از این اقدام جالب و الزامی برای امر مطالبه گری قدردانی کردم، بعد از کمی خوش و بش به ساعت که نگاهی انداختم تا زمان مقرر فقط چند دقیقه ای وقت داشتم و به دلیل مسافت زیاد تصمیم گرفتم زودتر خود را با هر سیله ای شده به محل برسانم، هنگامی که به مسجد جامع یعنی مکان تعیین شده و روبه روی تکیه تاریخی “بیگلربیگی” رسیدم تعدادی از همکاران آمده بودند و نیم ساعتی برای پیوستن مابقی دوستان و همکاران در محل مورد نظر تاخیر صورت گرفت، تا اینکه راهی محله و پله پله های تاریخی فیض آباد شدیم.
رسیدیم به آن پله هایی که همواره سر راهم بودند و بیشتر اوقات مسیر مصدق تا میدان آزادی را پیاده روی می کردم و بساط قدیمی کتاب فروشی کنار پله ها گه گاهی نظرم را جلب می کرد، به جرات می توانم بگویم تا امروز هیچگاه جرات نکرده بودم که به تنهایی وارد این کوچه های تنگ و قدیمی بشوم و از راز ستون های ریخته آن سر دربیاورم، چراکه رهنما و راه بلد نیاز بود و امروز همان روزی بود که به خودم وعده داده بودم یکبار این مکان را با دلی آسوده و چشمی بینا و راهنمایی دلسوز طی کنم تا بتوانم چند خطی از دغدغه های و پتانسیل های زادگاهم کرمانشاه بنویسم.

حمیدرضا کرمی رئیس هیات مدیره انجمن صنفی راهنمایان گردشگری استان کرمانشاه بعد از خوشامدگویی و توضیحاتی در مورد محله فیض آباد، به بیان پانسیل های گردشگری بازار بزرگ اسلامی کرمانشاه از زمان قاجار و ناصرالدین شاه پرداخت و ذهن ما را بیشتر درگیر این گنجینه های ارزشمند کرد، به نحوی که در گام های بعدی بیشتر مطمئن شدم که باوجود جوان بودنش و انگیزه بالا، همان شخصی است که سال ها نیاز داشتیم که از ظرفیت های غنی این امکان تاریخی صحبت کند و با این آثار تاریخی بیشتر آشنا بشویم. (اعتراف می کنم که از هیجان این تور خبری آن هم در جایی که کمتر انتظارش را داشتم، گاهی بین کلامش می پریدیم و سوال های که ذهنمان را درگیر کرده بود، می پرسیدیم و با آگاهی و آرامش خوب و مناسبی پاسخ هایمان را می گرفتیم این مطالبه و هیجان را در همه همکاران می دیدم)
به گفته راهنما، کرمانشاه دارای پتانسیل بالای گردشگری است، اما کمتر به این مهم توجه می شود، از ورودی فیض آباد عبور کردیم و فهمیدیم که در کرمانشاه از زمان زندیه شهرنشینی آن شکل می گیرد و از آن زمان چند المان شبیه مسجد جلیلی می سازند و محله فیض آباد در ساختار شهری قرار می گیرد.

قهوه خانه ای در سر راه توجه همکاران را به خود جلب می کند و مشغول تصویربرداری از آن می شوند، کوچه ها را یکی پس از دیگری پشت سر می گذاریم و راهنما شروع به معرفی بناها و توضحیاتی در مورد بنای تاریخی آن ها می کند، سر راه منزلی قدیمی نظر همه ما را به خود جلب کرده و با کسب اجازه از صاحب خانه وارد حیات می شویم، عمارتی با بافت قدیمی که دست کمی از آثار باستانی ندارد و از ذوق زدگی برخی همکاران شروع به سلفی گرفتن از در و دیوار می کنند اینجا حس می کنیم پشت پرده ها چشم های کرایه نشین ها و یا شاید گردشگران ما را نظاره می کنند، بازیگوشی های خبری را خلاصه می کنیم و بعد از عکسی یادگاری عازم محل اصلی بازدید می شویم (در راه صدای شوخی و لبخند همکاران نشان از رضایت شروع بازدیدی جذاب و اما تراژدی را دارد)، چراکه غفلت زدگی عمیق مسوولان در این مناطق موج می زند و سبب دلگیری شهروندان شده است، این را با همه وجود در چهره شان حس می کنیم.


جمعیت زیاد و پرسش های ما از راهنما برای رهگذاران معما ساز می شود و در جوابشان که ما را گردشگری ایرانی خطاب می کنند،حرفه خود را معرفی می کنیم، سپس کوچه های پیچ در پیچ و قدیمی را می گذارنیم و در حالی که باورش برایمان هم آسان به نظر نمی رسید، خودمان را مقابل مکان تاریخی “خانه کلیم نصیر” اولین پزشک کرمانشاه پیدا می کنم.

راهنمای گردشگری تلاش می کند که از نزدیک این مکان ارزشمند را ببینیم، اما هر چه در زدیم، کسی درب را به روی اصحاب آگاهی نگشود تا دلیلش را جویا شدیم و توضیحات راهنمای محترم ما را روشن کرد، داستان همان درد همیشگی واگذاری بود، جملات “واگذاری کردند و تغییرکاربری خواهد داد” ما را تکان می دهد، اما سخنان آقای کرمی ما را دلگرم می کند وقتی پیشنهاد می دهد که اگر این ملک هویت خود را حفظ کند و صرف موارد پزشکی و گردشگری شود بهتر است، در حالی که ما واقعا نمی دانیم آیا با این هدف مرمت و بازسازی خواهد شد؟!
جلوتر می رویم، درب حاج علی محمد همدانی (سرای توکلی) را پیدا می کنیم، که تاسیس آن به سال ۱۳۳۰ و یا شاید بیشتر بر می گردد، سپس درب سرای توکلی را می زنیم، پاسخی نمی شنویم، راهنما شروع به توضیح پشت درب های بسته می کند، سریع یادداشت می کنم: این مکان به خانه های قاجاری شبیه است کنار کلون های درب دیواره های کوچکی به نام پیرنشین ساخته اند، داخل عمارت دارای فضایی هشت ضلعی است و لابی (استراحت گاه) برای امور سرپایی دارد، ۹۰ درجه ای می خورد و بعد وارد حیاط می شود، معماری درون گرای آن مبحث محرم و نامحرم را رعایت کرده، چراکه مقدمه ورودی آن صاحب خانه را آماده میزبانی می کند، همچنین دو نوع و یا مدل زنگ دَر دارد مخصوص بانوان و آقایان که صدای بَم و زیر آن نشان می دهد میهمان خانم است یا آقا و این جای خود در فرهنگ و سنت ما پسندیده بوده است.

همین لحظه که راهنمای گردشگری توضیحاتی به خبرنگاران توریست ارائه می کند، پیرمَردی البته میانسال و عصا به دست از دور به ما نزدیک می شود و با گام های آهسته بخشی از سخنان را می شوند، سلام می کنیم و راه عبور را باز می گذاریم و با لبخندی توضحیات را با اصطلاحات قدیمی و ناب کامل می کنند و در خطاب به پیرنشین های هشتی کنار درب عمارت آن را “غلام نشین” و آن طرف درب نیز “قابچی” و… را اشاره می کند، به نشانه تایید و احترام از تکمیل معرفی آثار تاریخی تشکر می کنیم و قدم قدم دور می شود وقتی از او می پرسیم چند سال دارد، مجدد لبخند می زند و می گوید: “سنی ندارم که کمتر از ۶۰ سال هستم” و برایش دعای سلامتی می کنیم و با انرژی بیشتری به راهمان ادامه می دهیم.


تیم گردشگر خبری به مقابل کوچه ای با نوشته سر درب “منزل صارم الدوله” و مسجد نظام العلما می رسد و سپس وارد کوچه قدیمی می شویم درب منزل را می زنیم خانمی با صدای محجوب و گرفته پاسخ می دهد حاج آقا که کلید عمارت را دارد نیستند و باید صبح ها مراجعه کنید، تشکر می کنیم، این جمله بازی و شوخی دست همکاران می شود و در طول مسیر به هم اعلام می کنند که ” باید صبح ها مراجعه کنید” و افسوس می خوریم چرا نتوانستیم بعد از کلی شوق و ذوق درب این مکان را به روی گردشگران باز ببینیم و از خود می پرسیم آیا چند نفر دیگر مثل ما با این جمله مواجه شدند و آیا متولیان میراث فرهنگی که کوچکترین رسیدگی به این امکان ندارد، دقیقا کجا هستند و در عین شعارزدگی روزمره چه خدماتی را ارائه می کند.

هرچند دیوارهای بلند عمارت “سرای توکلی” از دید ما پنهان می ماند و قطعا آن سوی مخروبه آن حرف های بسیاری از بازسازی و جذب گردشگر دارد، اما کنجکاوی ام مرا به کوچه روبه رویی با عنوان محو شده و زنگ زده (کوی موسی) و بن بستی کناری و دیدنی می کشاند و تا عبور همکاران از این زاویه تصویر و فیلمی به یادگار تهیه می کنم، راستش را بخواهد با این فرسودگی ها، اما از فیلم های هالیوودی و ترسناک هم جالب تر است و می توان حتی ارواحی سرگردان را در پس خاک خوردگی و غفلت زدگی مسئولان به این امکان که از تیررس گردشگران مظلوم باقی مانده است، به چشم دید.


فیلم را برای مسند تهیه می کنم و سریع با قدم های بلند و نفس نفس زنان خود را به کاروان و تور خبری گردشگری می رسانم، بعد از ملحق شدن به همکاران فقط لنز دوربین گوشی ام جرات می کند از انتهای مسیر طی شده مجدد فیلمبرداری کند آن را روی اسم نوشته کوی “منزل صارم الدوله” زوم می کنم و دکمه ذخیره را می زنم.

راه را ادامه می دهیم، شاید برای اولین بار درب پشتی تکیه بیگلر بیگی را مشاهده می کنم، که روی بازدیدکنندگان بسته است و باید به درب ورودی خیابان مراجعه کنیم، همکاران پرتلاش برای رفع خستگی وقت را مناسب عکس خبری و یادگاری گرفتن می بینند و البته راهنمای گردشگر وقتی متوجه شیطنت های حواشی تور گردشگری می شود به مسیر خود ادامه می دهد و ما هم چون متاثر و جذب دیواره کهنه و قفل خورده عمارت بودیم، خودمان را به کاروان می رسانیم، البته سعی می کنم بعد از کار دیگر همکاران از فضای آثار باستانی برای گشودن چشم ها به روی هم متولیان فرهنگی و هم فعالان مطالبه گر گردشگری سوژه های تصویری را از چند زاویه به حافظه دوربین برای تهیه گزارش بسپارم.
ادامه دارد….

گفتنی است، سکانس دوم این گزارش توصیفی تور خبری و عکاسی بازار اسلامی شهر کرمانشاه را در ادامه بازدید از اثر تاریخی بیگلربیگی و حواشی و موضوعات داخل این بنای ارزشمند را در گزارش بعدی ارائه می کنیم.
انتهای پیام/ت

نویسنده : فاطمه زهرا تکلف پور/ فعال رسانه ای
برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در پایگاه خبری شهر روشن منتشر خواهد شد.