پیامبر اسلام صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِ فرمودند:
۞ هر که در گفتارش صلوات بر من و علی بن أبی طالب علیهما السلام باشد وارد بهشت می‌شود. ۞
Saturday, 20 April , 2024
امروز : شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 12 شوال 1445
شناسه خبر : 3102
  پرینتخانه » اجتماعی, اخبار جدید, اخبار ویژه, پیشنهاد سردبیر, سایر اخبار, شهدا و دفاع مقدس, یادداشت تاریخ انتشار : ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۲۲:۲۵ |
با خاطرات شهدا و رزمندگان کرمانشاه:

شهید معراجی در امن ترین تپه های عملیاتی کرمانشاه!

شهید والامقام "محمدعلی رستمی" شهیدی معراجی که در امن ترین تپه های عملیاتی در استان کرمانشاه به درجه رفیع شهادت نائل شد.

به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی شهر روشن از کرمانشاه، رزمندگان دفاع مقدس استان همواره خاطرات ارزشمندی در سینه و اذهان خود محفوظ دارند، که پای سخنان تاریخی آنان باید نشست و درس ایستادگی و مقاومت را برای ساخت آینده بهتر کشور عزیزمان ایران اسلامی آموخت.
براساس این گزارش، بخشی از خاطرات دلاور و رزمنده دفاع مقدس“لطیف میرزایی” آورده شده است که در ادامه به آن اشاره می شود:
بسم رب شهدا والصدیقین
داستان شهادت یکی از نیروها در جبهه خوشروان همیشه برایم حیرت انگیز و فراموش نشدنی است؛ جایی که سال ۶۷ و در ماه های پایانی جنگ در این محور کمبود نیرو بود و من این موضوع را به فرمانده گردان ابوذر (حاج شمس الله مرادی) اعلام کردم.
فرمانده گردان ابوذر نیز بنا به ضرورت حفظ این جبهه موافقت کرد که آن روز هر چه نیرو به منطقه اعزام شد در گروهان دوم مشغول خدمت شوند. این کار با هماهنگی و حمایت حمید مرادی از نیروهای حوزه پرسنلی بیش از پیش میسر شد.

رزمنده دفاع مقدس: لطیف میرزایی


کمتر از چند ساعت از درخواستم نگذشته بود که شمار زیادی نیرو به گردان اعزام و من ماموریت داشتم با آگاهی از تخصص و میزان توانایی، آنان را در تپه های مختلف مستقر کنم؛ پس از صحبت با آنان، تقسیم کار انجام شد.
هنگامی که نیروها رهسپار محل ماموریت شدند، متوجه جراحت دست یکی از آن نیروها شدم. نزدیک رفتم از مشکلش سوال کردم؛ می گفت: محمد علی رستمی سرباز وظیفه از منطقه گلین است و کمتر از ۴۰ روز به پایان خدمتش باقی مانده است. زن و بچه نیز دارد.
بعد از جراحتش پرسیدم و گفت: چندی پیش مجروح شدم و پس از طی دوره درمان برای ادامه خدمت به جبهه برگشتم. شرایط جسمی، روزهای پایانی خدمتش و سرپرست خانواده بودن موجب شد احساسم بر منطق تقسیم نیروها غلبه کند و در نهایت ایشان را از گروه اعزامی به تپه شهید بهشتی که در تیررس دشمن بود خارج و به تپه شهید حسن پور که نسبت به دیگر مناطق امن تر بود فرستادم.
همان شب گشت زنی که در بین تپه نوبتی بود و پس از اتمام گشت شهید علیرضا بیابانی نوبت به من رسید تمام تپه و و نیروهای مستقر را چک کردم و در نهایت به تپه شهید حسن پور رسیدم، مشکلی نبود و من هم با اطمینان خاطر از نیروها مستقر، روی یکی از تخت های پشت سنگر کمین دراز کشیدم.

*نفر بلند قد در این تصویر: شهید علیرضا بیابانی*


ساعت سه بامداد بود که صدای یکی از همرزمان (پاسبخش) چرت شبانه ام را پاره کرد، فهمیدم اتفاقی رخ داده. همرزم از شهادت یکی از رزمندگان خبر داد و من در تصور خودم هیچگاه به محمد علی فکر نمی کردم.
آنچه در آن شب برایم رخ داد قابل باور نبود به کنار پیکر شهید که رسیدم صورتش غرق در خون بود کمی دقت کردم محمد علی بود شهیدی که من به خاطر خانواده اش و به دلیل جراحتش او را به یکی از امن ترین تپه ها فرستادم اما او قسمتش چیز دیگر بود.
بله شهید رستمی با تیر قناسه ای که به پیشانیش نشسته بود معراجی شد و فارغ از تمام دغدغه های من برای او، به دیدار معبود رفت.
انتهای پیام/ت

نویسنده : رزمنده و دلاور دفاع مقدس استان کرمانشاه: لطیف میرزایی
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در پایگاه خبری شهر روشن منتشر خواهد شد.