Saturday, 20 April , 2024
امروز : شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 12 شوال 1445
امروز : شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 12 شوال 1445
اخبار ویژه »
- موضوع عفاف و حجاب و لزوم عمل به تکالیف از سوی دستگاه های حاکمیتی
- حفظ پوشش اراضی جنگلی کرمانشاه وظیفه عمومی است
- کودکان کار در کرمانشاه سختیها را تجربه میکنند
- اطلاعیه راهپیمایی یومالله جهانیقدس ۱۴۰۳ استان کرمانشاه صادر شد
- بازدید بیش از ۲۳۰ هزار مسافر نوروزی از جاذبههای گردشگری کرمانشاه
- تکمیل زائرسرا و خانه عالم امام زاده ابراهیم(ع) طاقبستان کرمانشاه
- سامانه هوشمند پلیس کرمانشاه فعال میشود/ اجرای طرح هر کلانتری یک شهر
شناسه خبر : 5962
پرینتخانه » اجتماعی, اخبار جدید, اخبار ویژه, پیشنهاد سردبیر, سایر اخبار, شهدا و دفاع مقدس
تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱۳۹۸ - ۹:۲۰ |
به روایت برادر شهید سرلشکر ادبیان؛
یوسفم برگشت
برادر شهید سرلشکر حسین ادبیان از برادر شهیدش و طعم ۳۸ سال چشم انتظاری میگوید.
به گزارش پایگاه خبری شهر روشن از کرمانشاه، این روزها فضای معنوی کرمانشاه عطرآگین شده با حضور پیکرهای مطهر شهدای گرانقدر و حال و هوای سال های حماسه و ایثار را برای مردمان شهیدپرور این دیار تداعی میکند.
یکی از شهدای گرانقدری که این روزها مهمان کرمانشاهیها شده شهید سرلشکر حسین ادبیان است که بعد از ۳۸ سال پیکر مطهرش تفحص شده است.
حسن ادبیان، برادر این شهید بزرگوار است که برایمان از برادر شهیدش میگوید و انتهای چشم انتظاری ۳۸ ساله مادرش.
حاج حسین در ۲۰ مرداد ماه سال ۱۳۳۰ در روستای مرادحاصل از توابع کرمانشاه دیده به جهان گشود.
در وصف شهدا هر چقدر بگوییم بازهم نمی توانیم حق مطلب را ادا کنیم؛ آنکس که شهید است و نزد خداوند متعال روزی می خورد جامع صفات نیک را دارد و اما برخی صفات در آنها ممکن است برجسته تر باشد.
شجاعت، شهامت، رشادت و غیرت این شهید بزرگوار زبانزد است؛ آنچه موجب شد تا شهید به چنین مقام والایی نائل آید، برخورداری از تقوای الهی در همه امور بود.
شهید با ورود به سن تکلیف با تمام وجود اعمال عبادی خود را انجام می داد و به سوی اهدافی روشن گام برمیداشت و در همه امورات موفق ظاهر می شد.
برادرم که از من بزرگتر بود سال ۵۱ قصد داشت برای ادامه تحصیل به آلمان سفر کند، اما به دلیل برخی مسائل منصرف شد و همان سال با وجود اینکه کنکور قبول شد اما از تحصیل در دانشگاه نیز انصراف داد.
در نهایت همان سال ۵۱ در کنکور ورودی دانشکده افسری شرکت کرد و پس از اخذ مدرک به استخدام ارتش در آمد؛ پس از اتمام تحصیل در دانشکده افسری به تبریز منتقل شد و در آنجا بود که مبارزات خود علیه رژیم را آغاز کرد.
حسین با روحانیت ارتباط عمیقی داشت و با وجود اینکه سن و سال کمی داشت با بزرگانی همچون شهید اشرفی اصفهانی، حاج آخوند و مرحوم زرندی آمد و رفت داشت و آن ها را رفیق و امین خود می شمرد.
حتی پس از اخذ دیپلم شهید ادبیان به مدرسه حاج شهباز خان می رفت و به تدریس ریاضیات برای طلبه ها مشغول شد.
به دنبال مبارزه با طاغوت، شهید در تبریز با فرمانده پادگان درگیر می شود و او را به مریوان تبعید می کنند که در نهایت او را دستگیر و به حبس محکوم می کنند.
در ۲۱ بهمن سال ۵۷ آخرین زندانی بود که از بند طاغوت رها شد و با عنایت به روحیه مجاهدانه و دلاورمردی که در ذات ایشان بود بلافاصله به منظور سامان دادن به اوضاع کردستان خدمت خود را در این استان ادامه داد و با گروهک های ضد اسلام و انقلاب و ضد میهن درگیر شد.
سال ۵۸ به کرمانشاه آمد و با شهید فلاحی برای آرام کردن اوضاع پاوه به آنجا رفتند و به عنوان نماینده ارتش در پاوه، در کنار شهیدان والامقام چمران و صیاد شیرازی در شکست حصر پاوه نقش بی نظیری را ایفا کرد.
با شروع جنگ تحمیلی به عنوان فرمانده یگان تکاوران که یگان مستقلی بود در منطقه غرب مشغول خدمت شد و می توان گفت فاتح ارتفاعات قراویز، تنگ حاجیان، کورموش، آهنگران و بازیدراز بود.
سه ماه قبل از شروع جنگ، پاسگاه منطقه باوه به علت تحرکات رژیم صدام بدون پرچم بود که ایشان پرچم جمهوری اسلامی را در آن منطقه برافراشت.
شهید ادبیان فاتح اولین رکوردهای زیادی در طول ایام جنگ بود از جمله اینکه در طول جنگ تحمیلی اولین اسیر جنگ توسط ایشان دستگیر شد، اولین نظامی بود که به مکه مکرمه مشرف شد، و به قول بزرگان عرصه جنگ اولین کسی بود که هلی برن کرد و در دل دشمن پیاده شد.
فردی بی ادعا، مدیر و مدبر بود و مجموعه تحت امر خود را بر اساس منش و روش اسلام اداره می کرد و نیروها از روی علاقه تابع امر ایشان بودند.
بازگشت پس از ۳۸ سال انتظار طعمی از شیرینی و تلخی دارد و من خوف از تلخی این بازگشت داشتم به همین دلیل رعایت کردم که به مادرم چیزی نگویم. پس از چند روز که با خودم کلنجار رفتم دیدم طعم شیرینی آن بر تلخی می چربید و تصمیم گرفتم به مادر بگویم.
وقتی خبر را به ایشان دادم ایشان مسرتش مافوق رنج و ناراحتی در شنیدن خبر بود و از آنجا که زن متدینه و مقاومی است گفت: گمشده ام(یوسفم) برگشت.
حال ایشام دگرگون شده و اندوه ۳۸ سال انتظار و شوکی که به ایشان وارد شد او را سخت بیمار کرده است.
در وصف این شهید همین بس که رهبر معظم انقلاب در وصفشان فرمودند: “شهید شیرودی و شهید ادبیان این دو نظامی مسلمان برای ما خیلی حرفها دارند، وجود این گونه عناصر در ارتش جمهوری اسلامی خیلی معنا دارد، این دو قهرمان در راه خدا جنگیدند و شهید شدند.”
انتهای پیام/ت
حسن ادبیان، برادر این شهید بزرگوار است که برایمان از برادر شهیدش میگوید و انتهای چشم انتظاری ۳۸ ساله مادرش.
حاج حسین در ۲۰ مرداد ماه سال ۱۳۳۰ در روستای مرادحاصل از توابع کرمانشاه دیده به جهان گشود.
در وصف شهدا هر چقدر بگوییم بازهم نمی توانیم حق مطلب را ادا کنیم؛ آنکس که شهید است و نزد خداوند متعال روزی می خورد جامع صفات نیک را دارد و اما برخی صفات در آنها ممکن است برجسته تر باشد.
شجاعت، شهامت، رشادت و غیرت این شهید بزرگوار زبانزد است؛ آنچه موجب شد تا شهید به چنین مقام والایی نائل آید، برخورداری از تقوای الهی در همه امور بود.
شهید با ورود به سن تکلیف با تمام وجود اعمال عبادی خود را انجام می داد و به سوی اهدافی روشن گام برمیداشت و در همه امورات موفق ظاهر می شد.
برادرم که از من بزرگتر بود سال ۵۱ قصد داشت برای ادامه تحصیل به آلمان سفر کند، اما به دلیل برخی مسائل منصرف شد و همان سال با وجود اینکه کنکور قبول شد اما از تحصیل در دانشگاه نیز انصراف داد.
در نهایت همان سال ۵۱ در کنکور ورودی دانشکده افسری شرکت کرد و پس از اخذ مدرک به استخدام ارتش در آمد؛ پس از اتمام تحصیل در دانشکده افسری به تبریز منتقل شد و در آنجا بود که مبارزات خود علیه رژیم را آغاز کرد.
حسین با روحانیت ارتباط عمیقی داشت و با وجود اینکه سن و سال کمی داشت با بزرگانی همچون شهید اشرفی اصفهانی، حاج آخوند و مرحوم زرندی آمد و رفت داشت و آن ها را رفیق و امین خود می شمرد.
حتی پس از اخذ دیپلم شهید ادبیان به مدرسه حاج شهباز خان می رفت و به تدریس ریاضیات برای طلبه ها مشغول شد.
به دنبال مبارزه با طاغوت، شهید در تبریز با فرمانده پادگان درگیر می شود و او را به مریوان تبعید می کنند که در نهایت او را دستگیر و به حبس محکوم می کنند.
در ۲۱ بهمن سال ۵۷ آخرین زندانی بود که از بند طاغوت رها شد و با عنایت به روحیه مجاهدانه و دلاورمردی که در ذات ایشان بود بلافاصله به منظور سامان دادن به اوضاع کردستان خدمت خود را در این استان ادامه داد و با گروهک های ضد اسلام و انقلاب و ضد میهن درگیر شد.
سال ۵۸ به کرمانشاه آمد و با شهید فلاحی برای آرام کردن اوضاع پاوه به آنجا رفتند و به عنوان نماینده ارتش در پاوه، در کنار شهیدان والامقام چمران و صیاد شیرازی در شکست حصر پاوه نقش بی نظیری را ایفا کرد.
با شروع جنگ تحمیلی به عنوان فرمانده یگان تکاوران که یگان مستقلی بود در منطقه غرب مشغول خدمت شد و می توان گفت فاتح ارتفاعات قراویز، تنگ حاجیان، کورموش، آهنگران و بازیدراز بود.
سه ماه قبل از شروع جنگ، پاسگاه منطقه باوه به علت تحرکات رژیم صدام بدون پرچم بود که ایشان پرچم جمهوری اسلامی را در آن منطقه برافراشت.
شهید ادبیان فاتح اولین رکوردهای زیادی در طول ایام جنگ بود از جمله اینکه در طول جنگ تحمیلی اولین اسیر جنگ توسط ایشان دستگیر شد، اولین نظامی بود که به مکه مکرمه مشرف شد، و به قول بزرگان عرصه جنگ اولین کسی بود که هلی برن کرد و در دل دشمن پیاده شد.
فردی بی ادعا، مدیر و مدبر بود و مجموعه تحت امر خود را بر اساس منش و روش اسلام اداره می کرد و نیروها از روی علاقه تابع امر ایشان بودند.
بازگشت پس از ۳۸ سال انتظار طعمی از شیرینی و تلخی دارد و من خوف از تلخی این بازگشت داشتم به همین دلیل رعایت کردم که به مادرم چیزی نگویم. پس از چند روز که با خودم کلنجار رفتم دیدم طعم شیرینی آن بر تلخی می چربید و تصمیم گرفتم به مادر بگویم.
وقتی خبر را به ایشان دادم ایشان مسرتش مافوق رنج و ناراحتی در شنیدن خبر بود و از آنجا که زن متدینه و مقاومی است گفت: گمشده ام(یوسفم) برگشت.
حال ایشام دگرگون شده و اندوه ۳۸ سال انتظار و شوکی که به ایشان وارد شد او را سخت بیمار کرده است.
در وصف این شهید همین بس که رهبر معظم انقلاب در وصفشان فرمودند: “شهید شیرودی و شهید ادبیان این دو نظامی مسلمان برای ما خیلی حرفها دارند، وجود این گونه عناصر در ارتش جمهوری اسلامی خیلی معنا دارد، این دو قهرمان در راه خدا جنگیدند و شهید شدند.”
انتهای پیام/ت
برچسب ها
این مطلب بدون برچسب می باشد.
به اشتراک بگذارید
http://shahreroshan.ir/?p=5962
تعداد دیدگاه : ۰
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در پایگاه خبری شهر روشن منتشر خواهد شد.